بی خوابی مرا در توهمی بزرگ فرو برده است.
آنگونه که احساس می کنم از خود،دور گشته ام.
جهان، آلودة خواب است.
فرو بسته است وحشت در به روی هر تپش، هر بانگ
چنان که من به روی خویش
در این خلوت که نقش دلپذیرش نیست
و دیوارش فرو می خواندم در گوش:
میان این همه انگار
چه پنهان رنگ ها دارد فریب زیست!
جهان آلودة خواب است و من در وهم خود بیدار:
چه دیگر طرح می ریزد فریب زیست
در این خلوت که حیرت نقش دیوار است؟
جنبشی نیست در این تاریکی
دست ها پاها در قیر شب است
امیر جون مثل همیشه زیبا بود
فریب زیست یک رویاست
من و تو تکسوارانیم
یلان زیر بارانیم
بتازیم حکمرانانیم
وه این باران چه بی شرمانه می بارد
بر این مسکین و درویشان
و ویران میکند
نابود میسازد
بساط و بزم هم کیشان
در این طوفان و سیلاب و غزا و غم
من و تو تکسوارانیم
و میتازنم
تا تنهایی مطلق
خدا
تنها خدا آنجاست
و زیبایی
تباذل لینکو هستم ...... آقا از اون شعر پایینیا بگو خواهشا ... سهراب و نیما و فریدون و فروغ و بی خیال ...
سلام ..... چرا نیستی ؟؟؟؟ بابا یه چیزی بگو ... یه حرفی بزن ... یعنی دو کلام حرف حساب نداری تو این وبلاگت بزنی ؟