دو کلام حرف حساب

خرم آن روز کزین منزل ویران برویم(el vino)-شادقلی میرزا

دو کلام حرف حساب

خرم آن روز کزین منزل ویران برویم(el vino)-شادقلی میرزا

زخم های زندگی

زندگی مرا در کام خود فرو برد،

و زیر دندانهای تیز و سنگین خود له کرد،

این بود تقدیر من.

روز های سر بلندی را چه آسان پشت سر گذاشتم،

و ایام خواری را چه گذران می پندارم .

پتکیست مرا نیاز

تا محکم بر من بکوبد و مرا به جلو براند.

من این پتک را می خواهم... بیا...

بیا و دردهایم را آشکار کن.

شاید فریادی ،اندوهم راآشکار کند.

شاید ضربه تو مرا به خود بیاورد.

شاید مرا از این خواب سنگین برهاند.

شاید مرا...

بکوب!

با تمام قوایت بکوب!

آنقدر بزن تا روحم آزاد شود.

آری...

"در زندگی زخم هاییست که روح را مانند خوره ،آهسته درانزوا می خورد و می تراشد"

اولین دیدار

اولین روزی که دیدمش خوب یادم هست.
زیبا, دلربا ودوست داشتنی به نظر می آمد.
درست مثل همون چیزی که توی ذهنم فکرش رو می کردم...
توی رؤیاهام ساخته بودم
وتوی افکارم باهاش زندگی می کردم.
ازفرط خوشهالی نمی دونستم چی کار کنم
داشتم بال در می آوردم
و اگه می شد فاصله بینمون رو با تمام قوا پرواز می کردم و...
می خواستم برم نزدیکش و یه دستی به سرو روش بکشم
بوش کنم ودستش رو بگیرم...
ولی نمی دونم چرا پاهام جلو نمی رفتند
آخه تا اون وقت زیبا تر از اون ندیده بودم.
تو همین فکر ها بودم که انگار یه چیزی از درونم بهم گفت:"نترس!!"
"برو جلو...
تا کی می خواهی زل زل بهش نگاه کنی!"
رفتم نزدیک...
تا بهش رسیدم دیگه کنترلم رو از دست دادم!
پریدم روش و یه دور حسابی تو حیاط خونمون زدم!!
آخه اولین دوچرخه ای بود که بابام برام خریده بود.
من فقط 5 سال داشتم!

بمب ساعتی

لباسهای مشکی من همیشه آماده هستند.
سر تا÷ا سیاه می ÷وشم ومثل کولی ها تو سر و مغز خودم می زنم.
این کار دیگه برام داره یک عادت همیشگی میشه;
خدا رو چه دیدی , شاید همین امروز فردا "یه بمب ساعتی که هر لحظه ممکنه خودش رو منفجر کنه" کار خودش رو کرد و همه ما رو سیاه ÷وش کرد.
اصلا" بزار هر کاری می خاد بکنه.
ما دیگه هیچ چیزی برای از دست دادن نداریم.؟
وسلام

موزیک بی کلام

داشتم رادیو گوش می دادم…
گفت:"قراره تا چند وقت دیگه موزیک بی کلام گوش ندیم!!"
با خودم فکر کردم ای کاش یه کم ,فقط یه کم ادب برخورد با مشکلات رو داشتیم و…؟؟

وسلام

اولین یادداشت

اول می خواستم اسمشو دپرس (depress) بزارم.
ولی توی هر وبلاگی رفتم نشد.
تا این که یه اسم ایرونی به ذهنم رسید...
آره..."با ادب(polie)"....
بهتر نیست؟!!