دو کلام حرف حساب

خرم آن روز کزین منزل ویران برویم(el vino)-شادقلی میرزا

دو کلام حرف حساب

خرم آن روز کزین منزل ویران برویم(el vino)-شادقلی میرزا

زندگی،حباب روی آب

در عجبم از این روزگار بی وفا که اینچنین ناجوانمردانه بر زندگان خویش پشت می کند ولی باز هم همان روندگان بر این پهنه گیتی به خصلت آن پی نمی برند و دوباره به آن رو میکنند.

گاهی اوقات لذات دنیا ما را آنچنان در خود غرق میکند که حتی یک لحظه هم احساس کم و کاستی نمی کنیم و آنوقت که کاملآ خوشی تمام وجود ما را فرا گرفت و در آن غوطه ور شدیم و پنداشتیم که خوشبخترین انسان روی زمین هستیم ؛ یک مرتبه ، در یک چشم به هم زدن و بلکه کمتر از آن،کوسه بی رحم روزگار ما را امان نمی دهد و تکه و پاره می کند. انگار چشم دیدن خوشی ما را ندارد و با ما سر سازش نمی تواند داشته باشد.

این رنجها و مشقت ها ممکن است ما را آزرده خاطر سازد و لیکن هرگز نباید به آن اجازه دهیم که قامت ما را خمیده سازد و ما را در رسیدن به هدفهای بزرگ زندگیمان مأیوس گرداند؛ و باید بدانیم که این سختی هاست که انسان را کار آزموده می سازد و باعث می شود قدمهای بعدی زندگیش را محکم و استوارتر بردارد.

 

روزگاران   بی وفایی   میکند  در  جاه  من

                    کوخ سنگی می فتاند هر دمی بر راه  من

میکند پشتش به من از روی کوته فکریش

                   چون نداند میکند  ویران ، اراده،  خانه اش

توهم

بی خوابی مرا در توهمی بزرگ فرو برده است.
آنگونه که احساس می کنم از خود،دور گشته ام.

جهان، آلودة خواب است.

فرو بسته است وحشت در به روی هر تپش، هر بانگ

چنان که من به روی خویش

در این خلوت که نقش دلپذیرش نیست

و دیوارش فرو می خواندم در گوش:

میان این همه انگار

چه پنهان رنگ ها دارد فریب زیست!

  شب از وحشت گرانبار است.

جهان آلودة خواب است و من در وهم خود بیدار:

چه دیگر طرح می ریزد فریب زیست

در این خلوت که حیرت نقش دیوار است؟

از زبان یک مرتد از خدا بی خبر!

"دوش وقت سحر،از خواب ناز
برای نماز
بیدارم کرد مادر خوب و ناز!
گفت پاشو!
نمازت شد قضا و از این...!!!
منم که شبش تا ساعت سه داشتم پشت کامپیوتر چت می کردم!
سه متر پریدم رو هوا!
و دو تا معلقم زدم تا رسیدم به متکا!
پاشدم و سه سوته،
نه ببخشید!
شیش سوته،وضومو گرفتم
و جا نمازو انداختم وسط تخت!
گفتم...
دو رکعت نماز صبح به جای می آورم،از ترس مادرم،قربة الی الام!"
آنچه خواندید زبان حال خیلی هاست...
کسانی که نماز را یا از ترس دیگران،و یا از برای دیگران می خوانند.و قبل از اینکه برای خدا باشد،برای خلق خداست.
نه اینطور نباید باشد...
نماز را باید فقط برای رضایت خدا خواند،وگرنه همه اش پوچ و بی معنی مى شود.
در واقع بهتر است از زبان قرآن بگویم که می فرماید"در دین هیچ اجباری نیست"
چقدر زیبا و دلنشین.